نمایشگر دسته ای مطالب

پارسای کویر - حضرت آیت ا.. اعرافی (ره)
پارسای کویر - حضرت آیت ا.. اعرافی (ره)
تولد
_ حضرت آیتالله اعرافی از علمای راستین منطقه در سال 1284 هجری شمسی در شهیدیه در خانواده متدین روحانی چشم به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم حاج ملاّ عباس از متدینین و متمّولین منطقه بود. مادر ایشان صبیه مرحوم حاج شیخ علی از علمای بزرگ منطقه و فرزند مجتهد آخوند ملاابوطالب شورکی بودند.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
تحصيلات
ـ از حاج حبیب یاد دارم که تعریف میکرد در کودکی به همراه حاج شیخ نزد حاج شیخ علی (جدّ مادری حاج آقا) مکتب میرفتیم. حاج آقا اصلاً اهل بازی نبود و حاج شیخ علی میفرمود: شماها به جایی نمیرسید اگر کسی به جایی برسد فقط محمدابراهیم است. جناب آقای حاج عباس اخلاقی
ـ پیرمردها نقل میکردند در مکتبخانه حاج شیخعلی میگفته است: فقط محمد ابراهیم به جایی میرسد حتی در مدرسه فیروزآباد هم که درس میخوانده با بچههای دیگر متفاوت بوده است.
حجهالاسلام و المسلمین محمدعلی فاضلی
_ در 7 سالگی به مدرسه فیروزآباد میبد رفتند و حدود6 سال خواندن و نوشتن را یاد گرفتند سپس به یزد رفتند و چندین سال در حوزه علمیه یزد تحصیل کردند و در حدود 15 سالگی به حوزه علمیّه مشهد رفتند و در مدرسه نوّاب مشغول به تحصیل شدند و سطوح عالیه و ادبیات را از مرحوم آیتالله سید میرزا جندقی و آیتالله گلپایگانی یاد گرفتند.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
_ با آمدن حضرت آیتالله حائری به قم و تأسیس حوزه علمیه قم ایشان از مشهد به قم آمدند و در آنجا در خانهای که آیتالله حائری برای بعضی طلاب اجاره کرده بودند مشغول به تحصیل شدند در قم سطح را به پایان رساندند و درس خارج را از محضر اساتیدی همچون آیات عظام شاهرودی، سید شهابالدین مرعشی نجفی و آیتالله حائری آموختند. در قم هم تدریس داشتند و شاگردان ایشان از فضلاء هستند.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
بازگشت به ميبد
_ سی و چند ساله بودند به اصرار اهالی و والدین از آیتالله حائری خواستند تا ایشان به میبد برگردد ایشان به میبد برگشتند این در حالی بود که مشکلاتی هم از طرف خوانین ایشان را تهدید میکرد.
_ منزل ایشان هم دادگاه بود هم سازمان تبلیغات.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
عبادت
_ یاد خدا تنها در نماز و روزه و منبرهای ایشان نبود یاد خدا در تمام شئون زندگی ایشان بود.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
_ نماز شب ایشان ترک نمیشد یادم میآید در خدمت ایشان بعضی اوقات به اطراف میبد میرفتیم تا آخر شب جایی بودیم و همانجا میخوابیدیم اما ایشان با اینکه خسته بودند و تا پاسی از شب منبر داشتند نیمه شب بدون اینکه ما متوجه بشویم بلند میشدند و نماز شب میخواندند یادم هست وقتی بیدار شدم دیدم ایشان در حال نماز هستند و چون ما مهر همراه خود نیاورده بودیم بدون اینکه ما یا صاحبخانه را بیدار کنند تکّه چوبی را بعنوان مهر قرار داده و نماز شبش را میخواند و سفارششان به فرزندان در کنار علم تعبّد و توجه به عبادت بود.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
_ اکثر روزها روزه بودند غذای ایشان کم و ساده بود. ایام مخصوص همانند ایامالبیض و عرفه و ... روزه میگرفتند و دعا و اعمال آنها را انجام میدادند.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
ـ اولین نماز جماعت که شاید در سطح مدارس ایران به جرأت میتوانم بگویم اجراء شد نماز جماعتی بود که ایشان در دبستان شهیدیه خواندند. ایشان به مدرسه آمدند و به من فرمودند: میخواهیم در مدرسه نماز بخوانیم من به ایشان گفتم نمیشود چون نیم ساعت قبل اذان مدرسه تعطیل میشد و بچههای دبستانی را هم نمیشد نگه داشت اما ایشان اصرار کردند و فرمودند: من میآیم و نماز میخوانم و همان روز دیدم حاج آقا رأس ساعتی که گفته بودند آمدند و اولین نماز جماعت در مدرسه اقامه شد.
جناب آقای حاج احمد نقیبی
مشوق طلاب
_ روحانی دوست و عالم دوست بودند و احترام میکردند آنها که تازه طلبه شده بودند را احترام میکرد و کمک مالی و معنوی مینمود.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
_ طلاب که میآمدند برای تبلیغ آنها را در منزل خودشان جای میدادند و خودشان شخصاً پذیرایی میکردند و سعی و تلاشش آن بود که به آنها بد نگذرد و اگر مشکلی هم داشت با مهمان با روی باز پذیرایی میکرد و مکرر به آنها تعارف مینمود حتی در اواخر که ایشان مریض بودند با اشاره به مهمانها تعارف میکردند.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
ـ به اهل علم و طلاّب احترام زیادی میگذاشتند. پیش پای آنها بلند میشدند و اگر میخواستند به آنها از وجوهات کمکی بکنند عبا را دور خودشان میگرفتند به صورتی که کسی متوجه نشود و نفهمد و آنها خجالت نکشند.
سید محمود حسینینسب
ـ دوستدار روحانیّت بودند و احترام خاصی برای روحانیّت قائل بودند و در مقابل آنها بلند میشدند به ویژه اگر حافظ قرآن بودند توجه بیشتری مینمودند هر وقت روحانی از شهرهای دیگر برای تبلیغ میآمد از آنها میپرسید که چقدر قرآن را حفظند میفرمودند که بخوانند و همین که آنها قرآن میخواندند اشک از چشمان ایشان سرازیر میشد.
جناب آقای رجب کارگر
ـ مشوق طلاّب بود خود من بواسطه تشویق و ترغیب ایشان طلبه شدم. در سنه 1328 آمدم خدمت ایشان و عرضه داشتم که عاشق طلبهشدن هستم. ایشان خیلی مرا تحویل گرفت. گفتم میخواهم بیایم خدمت شما و درس بخوانم ایشان پذیرفت. یادم هست همان روز اول دو کیلو پسته هم به من داد هم تشویق زبانی و هم تشویق عملی میکرد. یکسالی گذشت خدمت ایشان سیوطی و صمدیّه را که خواندم فرمود: نمیخواهی به قم بروی گفتم؟ چرا، ولی پدرم کشاورز است و به من نیاز دارد نمیگذارد من به قم بروم فرمود: به ایشان بگو بیاید پیش من. وقتی پدرم آمد ایشان طوری صحبت کرد که حرفهایش در دل پدرم تأثیر کرد و رضایت داد و همان سال به همراه حاج آقا وحیدی و هدایی به قم رفتم و در آنجا تا درس خارج ادامه دادم و این به برکت توجه حاج آقا بود.
حجهالاسلام شیخ محمد فلاح
تواضع
متواضع بود و هرکس بر او وارد میشد ولو اینکه جوانی بود تمام قامت جلویش میایستاد با اینکه کهولت سن داشت.
جناب آقای غفوری
غضب براي خدا
_ غضب او فقط برای خدا بود برای مسائل شخصی نبود اگر کسی خلافی انجام میداد نسبت به او غضب نشان میدادند و فرقی نمیکرد که نزدیکترین نزدیکان باشد یا غریبه.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
احترام به ديگران
ـ اسم اشخاص را با احترام میبردند به من میگفتند: آسید محمود.
سید محمود حسینینسب
توجه به جوانان
ـ به جوانها اهمیت میداد و اگر کاری میخواستند انجام دهند آنها را حمایت میکردند. خدمت ایشان رفتیم و گفتیم میخواهیم کار فرهنگی کنیم و یک کتابفروشی دایر کنیم ایشان کمک کردند و حمایت کردند خودشان پول دادند تا کتابهایی خریداری شود و بعد هم بعد از یک راهپیمائی آمدند در آن مغازه و صحبت کردند و ضمن حمایت آن کتابفروشی را افتتاح کردند.
جناب آقای نادعلی نامجو
احترام به سادات
ـ خیلی به سادات احترام میگذاشتند و جلوی پای سادات بلند میشدند.
جناب آقای سید علیمحمد علایی
_ علاقه خاصی به سادات داشتند وقتی میدانستند سید به منزلشان میآید بلند میشدند و به استقبال آنها میرفت و وقتی میخواستند بروند آنها را مشایعت میکردند. یادم هست اواخر که ایشان مریض بودند با فرزند کوچکم خدمت ایشان بودیم متوجه شدم ایشان به فرزند من اشاره میکند بعد او را نزدیکش بردم او را چند بار بوسید و یکی از کسانی که در مجلس بود گفت: این پسر بچه از نزدیکان حاج آقا است گفتم: نه سید و چون سادات را دوست میدارد به این پسر بچه علاقه نشان دادند.
جناب آقای سید جلیل کمالی
مهمان دوستي
_ در پذیرایی از مهمان نمونه بودند فرقی نمیکرد مهمان که باشد او نهایت توجه را داشت در ماه مبارک رمضان طلاّبی از قم و اطراف میآمدند ایشان از آنها پذیرایی میکرد و شخصاً این کار را میکرد و جالب این بود که پذیرایی ایشان در روز اول و آخر فرقی نمیکرد حتی بهتر و بیشتر هم میشد.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
ـ بهترین غذا و میوه را برای مهمان میآوردند برای ما هم که پاسدار بودیم همین کار را میکردند اول برای ما غذا میآوردند بعد که مطمئن میشدند ما سیر شدهایم خودشان میخوردند و همواره سعیش بر این بود که افرادی که در کنار او هستند به آنها بد نگذرد.
سید محمود حسینینسب
ـ مهمان دوست بودند برایشان فرق نمیکرد مهمان چه کسی است از کجا آمده است هر چه در خانه داشتند برای پذیرایی از مهمان میآوردند و پذیرایی میکردند و اگر مهمان از راه دور آمده بود در برگشتن پسته و اگر محتاج بودند مقداری پول به او میدادند.
سید محمود حسینینسب
ديد و بازديد
ـ هرکه از مشهد یا مکه میآمد به دیدن آنها میرفت و خود را ملزم میدانستند که به دیدنی بروند نسبت به صله رحم هم توجه خاصی داشتند.
جناب آقای علیمحمد گلمحمّدی
ـ زائران مکه و کربلا و مشهد وقتی برمیگشتند همه با هم اول به خانه حاج آقا میآمدند بعد به خانههایشان میرفتند و حاج آقا بعد به تک تک آنها سر میزد و به دیدنی آنها میرفت.
حجهالاسلام و المسلمین محمدعلی فاضلی
توجه به سنتها
ـ توجه ایشان به سنّتهای اسلامی خیلی مهم بود چرا که ایشان خودشان رعایت میکردند و به مردم هم توصیه میکردند مثلاً در زمان جنگ که مردم بیشتر کمکهایشان برای جنگ و جبهه بود و ایشان خودشان هم مردم را به این امر تشویق میکردند در کنارش میفرمودند: مردم قربانی هم بکنند و مواظب این بودند که سنّتها فراموش نشود.
حجهالاسلام و المسلمین محمدعلی فاضلی
ـ به اذان خیلی اهمیت میدادند و روزهای آخر که در بستر بودند وقتی قرص میخوردند میتوانستند یک ساعتی حرف بزنند سعی میکردند قرص را طوری بخورند که بتوانند وقت اذان، اذان بگویند در همان بستر میکروفون را دست میگرفتند و اذان میگفتند.
حجهالاسلام و المسلمین محمدعلی فاضلی
امر به معروف
_ بیپروا و بدون ملاحظه به افراد امر به معروف و نهی از منکر میکردند و مواظب بودند خلاف شرع انجام نشود. نیمه شبی بود صدای ساز و آواز به گوش میرسید ایشان بیدار شدند و از ناراحتی نتوانستند بخوابند و قدم میزدند تا اینکه صبح که برای نماز به مسجد رفتند اول به منبر رفتند قبل از اینکه نماز بخواند فرمودند که دیشب صدای ساز و آواز میآمد بروید طرف را پیدا کنید و آن وسیلهاش را بشکنید و مردم هم با اعتمادی که به ایشان داشتند مطیع فرمانهای ایشان بودند و همین کار را کردند و بعد از نماز صبح خوانده شد.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
ـ سیدی اهل کرمانشاه بود که رابطه دوستانهای با حاج آقا داشتند وقتی به میبد میآمدند ایشان به دیدن آن سید میرفتند فرستادند دنبال من که برویم دیدنی سید اما متوجه شدند که مدرسه هنوز تعطیل نشده فرمودند مدرسه تعطیل نشده گفتم نه حاج آقا. 10 دقیقه مانده گفتند پس برو و وقتی مدرسه تعطیل شد بیا. من به مدرسه رفتم وقتی مدرسه تعطیل شد و ایشان سر و صدای بچهها را شنید آمدند و رفتیم دیدن سید اتفاقاً آنجا در خصوص ارث مشکل داشتند و نمیتوانستند تقسیم کنند که حاج آقا آن ارث را تقسیم کردند و آنها خیلی خوشحال شدند که مشکلشان حل شده بود. در آن زمان در یخدان که حدوداً خیایان فعلی یخدان به سمت گلزار میشد دولت خانههای مردم را خراب کرده بود و خیابان جدیدی در حال احداث بود در برگشتن از دیدن آن سید من از آن خیابان رفتم وقتی به یخدان رسیدیم ایشان پرسید حاج احمد پس مسجد و حسینیه یخدان کو چرا ندیدیم فهمیدم ایشان متوجه نشدند که ما از این مسیر آمدیم گفتم: حاج آقا از خیابان جدید آمدیم فرمود: دیدی چطور خانههای مردم را خراب کردند و مردم را آواره کردند. گفتم: بله فرمود: میروی از همه اینها رضایت میگیری چون تو من را با ماشینت آوردی به شوخی گفتم: ما امروز عجب مسافر بدی سوار کردیم ایشان فرمود: مسافرت خوب است خودت بد کردی و از این مسیر آمدی من هم رفتم و از صاحبان آن خانهها و اهل محله عذرخواهی کردم و رضایت آنها را گرفتم.
جناب آقای حاج احمد نقیبی
ـ به آنهایی که خط فکری انحرافی داشتند به صورت جدّی تذکر میداد و نگاه نمیکرد که چه شخصی است و چه موقعیتی دارد اما این تذکر جدّی به حدی نبود که باعث دوری بیشتر شود بلافاصله به یک صورتی صحبت میکرد که منجر به تفرقه نشود یادم هست به دیدن یکی از دوستان که با ایشان از لحاظ فکری و انقلابی اختلاف داشتند رفته بودیم ایشان تازه از مکّه برگشته بود من وارد خانه نشدم و دم در ایستاده بودم وقتی حاج آقا و پاسدارها از خانه آن شخص بیرون آمدند متوجه شدم یکی از پاسدارها سر تکان میدهد فهمیدم که در خانه اتفاقی افتاده است وقتی به منزل حاج آقا رسیدیم از پاسدارها جریان را پرسیدم گفتند: آن شخص در خصوص برخورد وهابیت با شیعیان مطالبی گفته که بیشتر طرفداری از وهابیّت بود و حاج آقا ناراحت شدند و گفتند تو هم از وهابیّت دفاع میکنی تو باید از شیعیان دفاع کنی و خیلی ناراحت شدند اما در آخر طوری برخورد کردند که آن شخص زده نشود و موجبات تفرقه حاصل نشود.
سید محمود حسینینسب
روحيه عاطفي
ـ خیلی عاطفی بودند وقتی میخواستیم به جبهه اعزام شویم ناراحت میشدند به من میفرمودند: شما باشید شما به جبهه نروید دیگران میروند این بخاطر انسی بود که با ما پیدا کرده بودند اما من رفتم وقتی مجروح شدم مرا به قم انتقال دادند بعد به بیمارستان ضیایی اردکان آمدم بعد از عمل جراحی تلفن زنگ خورد به من گفتند که با شما کار دارند وقتی گوشی را برداشتم دیدم حاج آقا است بعد از سلام و احوالپرسی عذرخواهی کردند که به عیادت نیامدهاند و خبر نداشتند و به گریه افتادند و به صدام و کافرین لعن و نفرین فرستادند بعد از مرخص شدن از بیمارستان و بهبودی دوباره خدمت ایشان آمدم تا محافظ ایشان باشم اما ایشان فرمود: بروید احوال برادرتان را بپرسید چرا که میدانستند برادرم که در شیراز بود قطع نخاع شده بود گفتم نمیشود و باید برگ مأموریت داشته باشم و نمیدهند مثل کسی که مطمئن بودند فرمودند شما برو مأموریت میدهند وقتی به سپاه رفتم و درخواست کردم بلافاصله موافقت کردند من به شیراز رفتم و مدتی را آنجا ماندم تا بهبودی برادرم حاصل شد بعد به میبد برگشتم.
سید محمود حسینینسب
صبر
ـ صبر ایشان خیلی زیاد بود و این امر در مسافرتها بیشتر به چشم میخورد یکبار با هواپیما به مشهد رفتیم اسلحه ما را با پرواز دیگری قرار بود بیاورند ناچار بودیم در فرودگاه بمانیم تا اسلحه را بیاورند اما متأسفانه با پرواز بعدی هم نیامد چند ساعتی طول کشید و ایشان در سالن فرودگاه نشسته بودند کمترین اعتراض نکردند در حالی که امام جمعه دیگری بود که جوان هم بود و بخاطر این مسئله ناراحت شد و شروع به سر و صدا کرد اما حاج آقا به قدری صبر و تحمل از خود نشان دادند که مسئولین فرودگاه خودشان خجالت کشید لذا آمدند و از حاج آقا معذرت خواهی کردند و گفتند می توانیم برویم و رسیدی به من دادند تا هر وقت اسلحه آمد بیایم و از فرودگاه بگیرم.
سید محمود حسینینسب
صله رحم
ـ به صله رحم توجه خاصی داشت حتی به دیدن بعضی از دوستان و آشنایان که خط فکری آنها با ایشان متفاوت بود میرفت و به آنها سر میزد و قطع رابطه را جائز نمیدانست.
سید محمود حسینینسب
عيادت از بيماران
_ اهتمام زیادی به عیادت از بیماران داشتند و به بیماران سر میزدند و کمکشان میکردند احوال آنها را میپرسیدند.
جناب آقای سید جلیل کمالی
عشق به اهل بيت(ع)
_ علاقه زیادی به اهل بیت (ع) داشتند مجلس برپا میکردند دم مجلس میایستادند و از عزاداران استقبال میکردند و وقتی در هیأتها در عزاداریها شرکت میکردند با پای برهنه جلوی هیأت حرکت میکردند.
جناب آقای سید جلیل کمالی
_ عاشق اهل بیت(ع) بود. بعد از هر نماز ذکر مصیبت میکرد علاقهاش به اهل بیت، عارفانه، مخلصانه و عالمانه بود.روز عاشورا پابرهنه جلوی هیأت میرفت.
خاطرات حجهالاسلام شیخ حسین ملاّاحمدی
ـ بعد از نماز حتماً میبایست ذکر توسل کنند خودشان روضه میخواندند و گریه میکردند من هم بعد ایشان شروع به روضهخوانی میکردم و ایشان در مصائب اهل بیت مثل باران اشک میریخت.
شیخ حسن کارگر
مبارزه با طاغوت
ـ در زمان طاغوت اصلاً تابع دستگاههای حکومت نبود و خودش حکم را اجرا میکرد.
حجهالاسلام والمسلمین سید اسدالله امامی
_ فرزندانشان را به مدرسه نمیفرستادند و میفرمودند: ما مخالف همه چیز نظام طاغوت هستیم اگر چه تعلیم خوب است و از لحاظ فرهنگی بعضی جهات مثبت دارد اما جهت کلی این فرهنگ و تعلیم غربی شدن جوانان و مردم است.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
عشق به حضرت امام(ره)
ـ نسبت به حضرت امام علاقه خاصی داشتند و ذوب در امام بودند و مهر مخصوص خودشان وکیل الامام الخمینی بود و اسم حضرت امام را با سلام الله علیه میبردند.
جناب آقای علیمحمد گلمحمّدی
_ ایشان اولین کسی بودند که مرجعیّت کامل حضرت امام را به مردم میگفتند و تبلیغ میکردند و میفرمودند من ایشان را میشناسم ایشان در آینده اسلام را نجات میدهد.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
_ وجوهات را حداکثر به دفتر امام در نجف میفرستادند با اینکه کار مشکلی بود.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
ـ پایین امضاء مینوشتند وکیل الامام الخمینی ایشان حقیقتاً وکیل امام بودند. ویژگیهایی که در حضرت امام بود در ایشان دیده میشد و حقیقتاً نماینده امام بودند.
حجهالاسلام والمسلمین سید حسن امامی
ـ خمینیشناسی را من از ایشان یاد گرفتم و توسط ایشان با حضرت امام آشنا شدم.
آقای دکتر بهشتی
نماز جمعه
_ در خصوص نماز جمعه ایشان دستور دادند کتابهایی که راجع به نماز جمعه است جمعآوری شود نظرات دیده شود و نتیجهگیری شود که نماز جمعه خواندن در زمان غیبت چه حکمی دارد بعد از بحث و بررسی نتیجه این شد که نماز جمعه برای کسی که صاحب قدرت و حکومت در منطقهای است. مشکلی ندارد و لذا ایشان با توجه به جایگاهی که در بین مردم منطقه داشتند اقامه نماز جمعه نمودند.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
شجاعت انقلابي
ـ در شجاعت بینظیر بود زمانی که حتی بعضی از علماء جرأت بردن نام حضرت امام را نداشتند ایشان نام حضرت امام را میبردند.
آقای دکتر بهشتی
_ اطلاعیّه حضرت امام که آمد در مجلسی که آیت الله صدوقی هم تشریف داشتند قرار شد این اطلاّعیه خوانده شود حاج آقای صدوقی فرمودند: تنها کسی که جرأت دارد این اطلاعیّه را بخواند آقای اعرافی است و در نهایت هم ایشان آن اطلاعیه را قرائت کردند.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
ـ خیلی شجاعت میخواست که کسی در زمان طاغوت جلوی جمعیتی قرار بگیرد و پشت سرش مردم شعار مرگ بر شاه سر بدهند و با اینکه ایشان سالمند بودند با پای پیاده در راهپیماییها شرکت میکردند.تابلوهای مربوط به طاغوت دستور میدادند که پایین بیاورند.
حجهالاسلام و المسلمین محمدعلی فاضلی
ـ در بحث تقلید با اینکه کسی کمتر جرأت میکرد نام حضرت امام را ببرد ایشان در پاسخ به کسانی که میپرسیدند از چه کسی تقلید کنیم میفرمود: از آقای خمینی سلامالله علیه.
حجهالاسلام و المسلمین محمدعلی فاضلی
نقش ايشان در انقلاب
_ مبارزات ایشان هم علنی بود که عبارت بود از منبرها، خطبهها، سخنرانیها، تأییدها، اطلاعیّهها و غیر علنی که یک نمونهاش ارتباط با شهید زاهدی بود که ایشان پیشنهاد کردند دستگاه تکثیر بخریم برای چاپ اطلاعیهها و سخنرانیها که حاج آقا پذیرفتند و در قم خریداری کردند.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
_ جلسات سه نفره با ایشان داشتیم بعضیها اعتراض داشتند که این زاهدی میبدی نیست و چرا حاج آقا اینقدر به ایشان اعتماد دارد ولی حاج آقا میفرمودند: ایشان مورد تأیید است و شهید زاهدی پیشنهاد تهیه اسلحه را دادند چون میگفتند معلوم نیست این مبارزه چند سال طول بکشد حاج آقا هم پذیرفتند و فرمودند: بروید پیش حاج آقا صدوقی بپرسید و هم اجازه بگیرید.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
آينده نگري
_ توطئه لیبرالها و بنیصدر را میشناختند و تذکر میدادند در حالی که هیچ کس در این خصوص شک هم نمیکرد.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
_از شهید رجایی حمایت میکردند و تلگراف پرمحبّتی برای ایشان فرستادند وقتی رئیس جمهور شدند.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
_ سمینار ائمه جمعه در قم برگزار بود ما هم به همراه حاج آقا به قم رفتیم ایشان هر وقت جایی میرفت هدیه میبرد آنروز هم یک گونی پسته برای مقام معظم رهبری که آن روز رئیس جمهور و امام جمعه تهران بودند بردند. بعد از جلسه وقتی سوار ماشین شدند که برگردیم ایشان فرمود: نمیدانم چرا میگویند حجهالاسلام و المسلمین خامنهای باید بگویند آیتالله خامنهای و بارها هم بعد از این، این مسئله را تکرار کردند و جالب این بود که این جلسه در منزل آقای منتظری که قائم مقام رهبری بود برگزار شده بود ولی ایشان هیچ نامی از آقای منتظری نبردند.
جناب آقای هدایت داوری
دستگيري
ـ چندین بار خواستند ایشان را دستگیر کنند اما بخاطر محبوبیّتی که در بین مردم داشتند نمیتوانستند و میترسیدند . اما این را یکبار تجربه کردند، چون همواره بعد از نماز جمعه راهپیمایی بود آن روز نیروهای زیادی با تانک و نفربر برای دستگیری ایشان از اطراف آورده بودند یادم هست آمدیم تا نزدیکیهای فلکه شهید صدوقی فعلی که قبلاً سه راه بود من و ایشان سوار بر ماشین ژیانی بودیم نیروها به مردم حمله کردند و با تیراندازی هوایی مردم را پراکنده کردند یک نفر بر جلو ماشینها و یک نفربر پشت سر ماشین ایستادند جمعیت را پراکنده کردند ما را به زور از ماشین پیاده کردند و من و یک نفر دیگر را که نمیگذاشتیم حاج آقا را ببرند به زور و سر نیزه از حاج آقا جدا کردند حاج آقا را بردند سوار ماشین بزرگی که سربازها را میبرند کردند آنجا من بلند شدم و شروع کردم با آنها حرف زدن میگفتم مگر نماز جمعه در کشور مسلمان ایراد دارد مگر اقامه شرع مقدس اشکال دارد و ... ایشان را بردند به یزد بعد ما به اردکان خدمت آیتالله خاتمی رفتیم و قضیه را به ایشان گفتیم ایشان به آیتالله صدوقی زنگ زدند و آیتالله صدوقی گفتند ما در حال پیگیری هستیم و قول دادند تا ساعت 7 شب ایشان را آزاد کنند فقط به مردم بگویید که پراکنده شوند چون مردم تجمع کرده بودند.
خاطرات حجهالاسلام شیخ حسین ملاّاحمدی
خاطرات دستگیری ایشان
_ وقتی سوار ماشین شدیم دست بردم در جیبم که قرآن را در بیاورم آنها ترسیدند و اسلحههایشان را به سمت من گرفتند خیال کردند میخواهم اسلحهام را در بیاورم قرآن را در آوردم و گفتم اسلحه ما، قرآن است.
_ در پروندة من که خواندند نوشته بودند جرم من قیام مسلّحانه علیه دولت مرکزی است و شمشیر من را قیام مسلحانه تعبیر کرده بودند.
بعد از انقلاب
_ وقتی انقلاب پیروز شد خیلی خوشحال شدند دستور دادند رادیو و تلویزیون خریده شود. وقتی در خصوص بعضی از مشکلات و مسائل جزئی چیزی میگفتیم ایشان میفرمود: دولت اسلامی است و ما همه چیزش را قبول داریم اگر به نظر ما اشکال دارد در بعضی جزئیّات باید تابع نظر حضرت امام باشیم که احاطه به کل امور دارد.
ـ بعد از انقلاب نسبت به مسئولین خیلی محکم نظراتشان را میگفتند: اگر کسی لیاقت نداشت میگفتند که تو باید از این اداره بروی و نسبت به دیگر مسئولین هم هدایت میکردند هم حمایت. حمایت صرف نبود نقاط ضعف را میگفتند و برای رفع نقاط ضعف و اصلاح امور راهنمایی هم مینمودند.
جناب آقای علیمحمد گلمحمّدی
نقش ايشان در جنگ
ـ وقتی برای اعزام به جبهه برای خداحافظی میرفتیم ایشان رزمندگان را زیر قرآن رد میکردند و دعا میکردند همین مراسم روحیه خاصی در بچهها میدمید و این احساس بود که به امر و حمایت و عنایت یک جانشین واقعی امام زمان (عج) به جبهه میرویم.
محمدجواد دهقانی
جامعيت شخصيت
ـ انسانی خداترس رئوف و مهربان کفرستیز به معنای واقعی کلمه بودند تجسّم آیة شریفة «اشدّاء علی الکفار رحماء بینهم» بودند و دوست و دشمن نمیتواند منکر این صفت ایشان شود. در مقابل مظلوم میگریست و در رنج مظلوم واقعاً با تمام وجود رنج میکشید و آنچه داشت به پای فقرا و بیچارگان میریخت و هرگز به خویشتن خویش نمیاندیشید و در مقابل ظلم با تمام وجود میایستاد.
آقای دکتر بهشتی
ـ ایشان اصلاً قابل وصف نیستند ایشان نور بود سراسر نور بود نمازش نور بود زندگیاش، خانهاش، همه چیزش نور بود نور خدایی چرا که همه کارهایش برای خدا بود. در رعایت مستحبّات و نوافل بسیار کوشا بودند.
حجهالاسلام سید علیرضا حسینی
علاقه به رهبري
_ عشق و علاقه وافری به مقام معظم رهبری داشتند در ایرانشهر که ایشان تبعید بودند برای دیدن ایشان رفته بودند و در چند روزی که آنجا بودند حضرت آقا در نماز جماعت به حاج آقا اعرافی اقتدا میکردند.
ـ تابستان 56 بود با ژیان آمدند درِ خانه ما که بیا به دیدن آقا در ایرانشهر برویم من گفتم با این ماشین تا یزد هم نمیتوانی بروی ولی ایشان رفتند وقتی رهبر معظم انقلاب رئیس جمهور بودند و به یزد آمدند و حاج آقای اعرافی به دیدنشان رفتند ایشان آغوششان را باز کردند و با استقبال گرمی فرمودند: امام ما آمد بعد نقل فرمودند که چند روزی که حاج آقا در کنار ایشان بودند در ایرانشهر حضرت آقا و آقای راشد به ایشان اقتداء میکردند.
حجهالاسلام والمسلمین سید اسدالله امامی
از نگاه بزرگان
_ حضرت آیتالله خامنهای در توصیف ایشان فرمودند: ایشان (آیتالله اعرافی) در شجاعت کمنظیر بودند ایشان امام جماعت ما بودند.
ـ وقتی که مقام معظّم رهبری تبعید بودند ایشان با ژیان به دیدار رهبری رفته بودند مقام معظم رهبری در دیداری که با خانواده ایشان داشتند فرموده بودند: ما جوان بودیم و ایشان سالمند اما روحیه جوانی در ایشان موج میزد آقای اعرافی یک روحانی معمولی نبود رهبری میکرد.
حجهالاسلام والمسلمین سید حسن امامی
ـ سیمای نورانی داشت کمتر کسی بود که ایشان را ببیند و جذب سیمای ملکوتیش شود سیمای او یادآور سیمای یاران پیامبر بود بعضی علماء ایشان را به سلمان تشبیه میکردند. مرحوم کافی در یکی از سخنرانیهایش در حسینیّه صفّار یزد از ایشان تعبیر به سلمان زمان کردند.
حجهالاسلام والمسلمین سید حسن امامی
ـ مرحوم کافی در مورد ایشان فرمودند: در گوشه شورک شخصیتی است که جایگاه با عظیمتی دارد و سفارش میکردند که قدر بدانید که دیگر این شخصیتها نمیآیند.
محمدجواد دهقانی
رحلت
_ در اواخر که ایشان مریض بودند و در بستر بودند بعضی وقتها حرف از مریضی میشد میفرمودند: مسلمان باید از آنچه از طرف خداوند میرسد شاکر باشد و هر چه از خداوند روزی شده ما را کفایت میکند.
حجهالاسلام و المسلمین روحانی
عکس هایی کمتر دیده شده از امام جمعه فقید میبد حضرت آیت الله شیخ ابراهیم اعرافی